بنیان اساسی تمام بنیانها
خداوند همچنان نامتناهی، بی اندازه و غیرقابل فهم خواهد ماند و در خود اضدادی همچون سرمدیت و زمان مندی، دوری و نزدیکی، عدل و کرم، غضب و رحمت را به وحدت می رساند. او همان گونه در کیهان نهان است که در دل من.
ماهیت نور مدام مورد بررسی و کاوش بیشتری قرار می گیرد و شاید روزی بتوان پرده از راز آن برداشت. اما راز خداوند همچنان سر به مهر خواهد ماند. خداوند همچنان نامتناهی، بی اندازه و غیرقابل فهم خواهد ماند و در خود اضدادی همچون سرمدیت و زمان مندی، دوری و نزدیکی، عدل و کرم، غضب و رحمت را به وحدت می رساند. او همان گونه در کیهان نهان است که در دل من، اما آشکارتر از یک آدمی است و همواره پذیرای آن است که در هر زمان با او سخن بگوییم. ما همان قدر می توانیم در روح خداوند نفوذ کنیم که در خورشید. در مزامیر داود (۲-۱۰۴۰۱) می خوانیم که تو چقدر بزرگی»، «تو خود را در حجاب نور مستور ساخته ای» یا در عهد جدید آمده است که: درون و پیرامون ما را ظلمت فرا گرفته است اما خداوند خانه در «نوری دست نیافتنی» دارد. (تیموتائوس اول . 6 / 15f) «خداوند نور است و در او ظلمت نیست» (نامه اول یوحنا،1.15). بنابراین خداوند نورالانوار است که روشنایی، گرما و قدرت شفابخش خود را بر کیهان می تاباند. من مقدمه ی خود را با این جمله از کتاب پیدایش آغاز کردم:
«روشنایی بشود و روشنایی شد» «و خداوند دید که نور نیکوست». نیکو است برای جهان و برای آدمیان. اینک ابیاتی از اینکه بورگ باخمان (Ingeborg Bachmann)می آورم که متضمن معانی قبلی و سخنانی است که با دانشمندان و الهیدانان دارم:
خورشید بسی زیباتر از یک ستاره ی دنباله دار است و بسیار زیباتر از دیگر ستارگان، چرا که زندگی من و تو هر روز به آن وابسته است. ای نور پاکیزه که ما را گرم نگاه می داری، ما را حفظ می کنی و به طرز حیرت انگیزی از ما مراقبت می کنی، ممکن است باز هم تو را ببینم. زیر نور آفتاب، چیزی زیباتر از زیر نور آفتاب بودن نیست.
به علاوه بنا بر گفتهی سرجان تمپلتون، که بیش از دیگران در جهت تفاهم میان علم و دین کوشیده است: «هرچه ما روز به روز دانسته های اندکمان را ناچیزتر بشماریم، اشتیاق بیشتری به پژوهش خواهیم داشت.» این جمله پلی است به فصل چهارم که آنجا دربارهی سؤالات اساسی بیشتری سخن خواهیم گفت و اکنون مقدمات آن به خوبی فراهم شده است. در فصل بعدی به همین منوال به تحقیق در مورد پیشرفتی عظیم می پردازیم و آن پرسش از آغاز حیات در کیهان و پرسش از وجوب و امکان رشد چیزی که به طرز حیرت انگیزی ادامه یافت و منجر به ذهن و وجود انسان شد.
کتاب مقدس و علم لااقل بر سر یک چیز با هم تفاهم دارند و آن اینکه در آغاز تاریخ سیارهی ما حیات وجود نداشت. کاوشگر فضایی هویگنس نشان داد که زمین حدود 3.5 میلیارد سال پیش، کمی قبل از آغاز نخستین شکل حیات، چگونه «بی شکل و تهی» بود. این کاوشگر پس از طی مسافت 3.2 میلیارد کیلومتر در مدت هفت سال در ۱۴ ژوئیه ۲۰۰۵ با دقت حیرت انگیزی بر سطح تیتان فرود آمد. تیتان یکی از قمرهای سیاره زحل است و تنها قمری است که همچون زمین جو دارد. این اتفاق یک پیروزی برای علم محسوب می شود و بر این پرسش انگشت می نهد که اگر طبق نظریهی تکامل سرگذشت سیارهی ما از آغاز تا انجام یک رخداد قابل محاسبه، مرتبط و موفق است و اگر همه چیز تابع قانون علت و معلول است و خود جهان هم تابع این قاعده است و اگر تمامی مراحل این رخداد به وضوح از مراحل قبلی پیروی می کنند، پس جای مداخلهی مخصوص خداوند در این اتفاق کجاست؟ در منشأ حیات یا پس از آن در آفرینش آدمیان؟ در این فصل در مورد منشأ حیات (زیست زائی') و در فصل بعدی دربارهی منشأ وجود آدمیان (مبحث منشأ و تکامل بشر) سخن خواهیم گفت.
منبع: علم و دین، هانس کوک، ترجمه رضا یعقوبی، چاپ اول، نشر تمدن علمی، تهران 1395
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}